براساس آخرین تحقیقات انجام شده در دانشگاه علوم پزشکی مشهد برخی مواد غذایی با پایه نشاسته در اثر سرخکردن، مقدار زیادی سم آکریلآمید تولید میکند که متأسفانه عوارض و بیماریهای سختی را رقم میزند.
استاد همایون خرم موسیقیدان و آهنگساز سرشناس ایرانی روز 28 دیماه 1391 در بیمارستان دی بر اثر سرطان روده در تهران درگذشت.
استاد همایون خرم در بوشهر، زاده شد و نوازنده ی نامدار ویولن و از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود. مادرش از شیفتگان موسیقی اصیل ایرانی بود و به دلیل علاقه به دستگاه همایون، نام «همایون» را برای فرزند خود برگزید. وی در سن 11 سالگی به مکتب استاد صبا راه یافت و چند سال بعد به عنوان نوازنده ی 14 ساله، در رادیو به تنهایی به اجرا پرداخت. بعدها در بسیاری از برنامههای موسیقی رادیو، به ویژه در برنامه گلها، به عنوان آهنگساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثاری ارزشمند ارایه داد.
از میان آثار این آهنگساز میتوان به قطعات «تو ای پری کجایی»، «امشب در سر شوری دارم»، «ساغرم شکستای ساقی»، «رسوای زمانه منم»، «آیا همه شما بیگناهید»، «اشک من هویدا شد»، «پیک سحری» و «آوای خسته دلان» اشاره کرد.
وی همچنین در دهههای 20 تا 50 خورشیدی، با هنرمندانی چون جواد معروفی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، مجید نجاحی، منصور صارمی، جهانگیر ملک و امیر ناصر افتتاح همنوازی کردهاست.
خرم در سالهای پس از انقلاب، آهنگسازی آلبوم «تنها ماندم» (1379) با صدای محمد اصفهانی و «رسوای زمانه» (1388) با خوانندگی «علی رضا قربانی» را به کارنامه هنری خود افزوده و چندین بار کنسرت داده است
استاد همایون خرم دارای درجه 1 هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور بود و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق در دانشگاه علم و صنعت ادامه داده بود.
فرخش باد و خداوند فرخنده کناد عيد فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه
جشن بهمنگان برابر است با: روز دوم از ماه باستانی(زرتشتی) بهمن که «بهمن» روز نام دارد (برابر با 26دی ماه) و ویژه امشاسپند بهمن است.
برابر نوشتههاى اوستا، اهورامزدا داراى فروزه هاى نيك بيشمار است كه از ميان آنها شش ویژگی برگزيدهترند كه به هر يك از اينها امشاسپند مىگويند. بهمن نخستین و برترين امشاسپند است. بهمن به معني انديشهينيك است.ایرانیان باستان و زرتشتیان کنونی، به مناسبت اين که امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چهارپايان سودمند است، در روزبهمن از گوشت خوردن پرهيز می کنند.
ابوريحان بيرونى در آثارالباقيه دربارهي جشن بهمنجه چنين مىنويسد: «روز دوم آن، روز بهمن، عيد است كه براى توافق دو نام آن را بهمنجه ناميده اند؛ بهمن نام فرشته موكل بر بهايم است كه بشر به آنها براى عمارت زمين و رفع حوايج نيازمند است.»
امشاسپند «بهمن» فرشته پاسدار «حيوانات» و نگهدارنده «سلامت انديشه» در آدمى است.
همچنین جشن بهمنگان جشن پدران و مردان آزاده، نیکاندیش و درست كردار است.
بسيارى از دانشمندان و پژوهشگران؛ دين زرتشت را نخستين دينى مىدانند كه به پاسداری از محيط زيست توجه كرده است. باور و کردار ايرانيان در پاك نگهداشتن آب، خاك و آتش همواره زبانزد يونانيان و ديگر مردم جهان بوده است.
ايرانيان باستان همه ساله به مناسبت جشن «بهمنگان» يا «بهمنجه»، بيش از هر جشن و آیين ديگرى به رعايت حقوق حيوانات و پرهيز از خوردن گوشت آنها، توجه میکردند. اگرچه برخى از آیینهای اين جشن زيبا، از ياد رفته و به ما نرسيده، ولى خوشبختانه بخش بسياري از آن به وسیله نوشتههای تاريخنگاران و نويسندگانی همچون ابوريحان بيرونى، اسدى توسى، فرخى، منوچهرى و... در گذر زمان از ياد نرفته است. چنان كه از اين آثار برمىآيد، اين جشن تا پيش از حتازش مغول در ايران بهگونهاي فراگير انجام ميشده و آیینها و تشريفات آن ميان مردم گسترش داشته و حتا پس از آن روزگار نيز به گونهای پراكنده برگزار مىشده است.
رعايت حقوق جانوران تا سدهها چنان در ميان ایرانیها و در اثر آموزش ایرانیان در میان مردم سرزمينهای دور و نزدیک ريشه دوانده بود كه جزيى جدانشدنى از فرهنگ مردم به شمار مىآمد و همه مردم در آیينهای گوناگون پايبندى خود را به اين فرهنگ شکوهمند نشان مىدادند و در نهادينه شدن آن كوشا بودند. به هر بهانه و به هر مناسبتی، در هر جشن و آیينى دلبستگی خود را به اين باورها بروز مى دادند.
در اين روز كه برپايهي تقويم رسمى امروزى برابر با ۲۶ دى ماه است، ايرانيان در آيين این جشن، از آش و خوراكهاى گياهى همچون نان و پنير و سبزى، شير و شربتهاى گياهى بهره ميبردند و در خانهي بزرگان و بسيارى از خانوادهها ديگ آشى آماده و مهمانى برپا بوده است.
بهمن نماد سپیدی و پاکی است. مردم با پوشیدن لباس سفيد در این روز، بيزارى خود را از هرگونه ناپاكى و پليدى، خونريزى و كشتار و آزار حيوانات نشان داده و با دستههاى گل سفيد به ديدار يكديگر مىرفتند.
نشان ويژه اين روز «خروس» بود، چرا که باور داشتند از ميان حيوانات خروس است كه همانند سروش با بانگ هشدار دهنده و بيداركننده خود نويدبخش روزى روشن با انديشهاى روشن، نیک و پاک است.
جشن بهمنگان جشن بزرگی است. در كتاب اوستا آمده است:
«مىستاييم... روانهاى چهارپايان را كه مايه زندگى ما هستند كه ما براى آنهاييم و آنها براى مايند. روانهاى جانوران سودمند دشتى را مى ستاييم(هات ۳۹) آبهاى روان و مرغ پران را مىستاييم ... (هات ۴۹) همه جانوران آبى و زمينى و پرنده و رونده و چرنده را مىستاييم. خواستار ستايش روان جانوران آبزى، جانوران زمينى، پرندگان، جانوران دشتى و چرندگان را ...».
تاریخ پشتیبانی از حيوانات در ايران به بيش از دوهزار سال پیش از ميلاد مسيح مىرسد و در دادنامههای آن زمان آمده است كسانى كه حيوانات را نگهدارى كرده و از آنها كار سخت مىكشند، بايد سزای رفتار خود را ببینند. در اوستا نشانههاى بسياري درباره آفرینش جانوران آمده است. در كتاب تاريخ پزشكى ايران باستان، از گفتهي اوستا آمده: «بر باورمندان آیین پاکی و راستی شایسته است كه به هر موجود باردارى خواه دوپا و خواه چهارپا به يك چشم بنگرند.»
هشتاد و يك سال از زماني كه شهر ساسانی جندیشاپور، در سياههي(:فهرست) يادمانهاي ملی ثبت شد ميگذرد. همين چند سال پيش هم يعني سال ١٣٨٩، عرصه و حريمش را تصویب كردند اما با همهي اينها، قرار است بر روي همان عرصهي باستاني البته با مجوز سازمان ميراث، ساخت و ساز انجام شود! به گفتهي مجتبا گهستوني، دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگي خوزستان(تاريانا) با اين كه بنابر قانون، هرگونه ساخت و ساز در حريم يادمانهاي ملي، ممنوع است اما براي ساخت ٤٠ هزار متر واحد مسکونی بر عرصهي شهر ساسانی جندی شاپور، پروانه صادر شدهاست.

نقشه ي شطرنجي شهر جنديشاپور
جنديشاپور يا گندیشاپور یکی از يادمانهاي بهجای مانده از روزگار ساسانی است كه اكنون بيش از ١٥٠٠ سال، ديرينگي دارد. جنديشاپور آوازهي جهاني دارد چون كهنترين و البته نخستين دانشگاه جهان در آن ساخته شده است. يكي ديگر از شوندهاي(:دلايل) آوازهي اين شهر، وجود بيمارستاني بزرگ در آن بوده است كه پزشكاني از هفتكشور زمين در آن به طبابت و يا آموزش، سرگرم بودهاند. اين شهر باستاني در شمال استان خوزستان، در ۱۷ کیلومتری جنوب خاوري شهرستان دزفول است، شهري كه اكنون تنها ویرانههای از آن برجاي است اما حتا اين ويرانهها نيز در امان نيستند و برايشان خوابها ديدهاند. این در حالی است که دستاندازي به جندیشاپور برابرِ ماده ٥٥٨ قانون مجازات اسلامی(تعزیرات)، جرم است و قابليت پیگرد قانونی دارد.

ويرانههاي جنديشاپور كه اكنون مردم بر آن كشاورزي ميكنند تا چندي ديگر خانهسازي
مجتبا گهستونی گفت: «مالكيت هفت هکتار از گسترهي تاريخي جندیشاپور را شخصي دارد كه اين شخص اكنون با رایزنیهایی که با شورای روستای اسلامآباد و بخشداری منطقه کرده بر آن است تا بر روي ٤٠ هزار متر مربع يعني ٤ هكتار از اين ٧ هكتار، واحدهاي مسکونی بسازد.»
گهستوني با اشاره به اينكه اين ٤٠ هزار متر درست بر روی گسترهي تاریخی جندیشاپور است، گفت: «جالب اينكه مدیر میراث فرهنگی دزفول، دو سال پس از تصويب عرصهي اين يادمان باستاني، غیرباستانی بودن این گستره را تایید و با ساخت و ساز بر آن موافقت کرده است.»
جندیشاپور در سال ١٣١٠ خورشيدي ثبت ملی شده و در سال ١٣٨٩ خورشيدي عرصهي آن به تصویب رسیدهاست. به باور گهستوني چگونه ميتوان باور كرد که مدیري از مديران پاسدار يادمانهاي فرهنگي، هنوز ٢ سال از تصويب عرصهي يك يادمان باستاني نگذشته، غیرباستانی بودن بخشی از آن را اعلام كند!.
گهستوني گفت: «مالك ٧ هكتاري اكنون توانسته پروانهي تغییر کاربری بگیرد. مدیر میراثفرهنگی دزفول در نامهای به مالک اعلام کرده، غیرباستانی بودن ٧ هکتار از زمین که روی عرصهي جندیشاپور است محرز شده و میتواند بيشينه(:حداکثر) ٦ متر و با بلنداي(:ارتفاع) ٢ متر با مصالح بومی ساخت و سازش را انجام دهد.»
گهستوني گفت: « زمانيكه عرصه مشخص شده، بر چه پايهاي ميتوان بخشي از آن را غیرباستانی اعلام كرد؟»
جنديشاپور يك گسترهي ثبت مليشده است كه باتوجه به ضوابط هرگونه دگرگوني کاربری در آن ممنوع شده است. حتا تبدیل راههای خاکی به آسفالته در درون عرصهي شهر باستانی جندیشاپور ممنوع است. كندن چاه و کانال براي گسترش و نصب هر گونه دکل و تیر برق هم ممنوع شده است اما با همهي اينها براي اين شهر تاريخي قرار است واحدهاي مسكوني بسازند!
روزي ميگفتند از اسب افتادهايم، از اصل كه نيفتادهايم؛ اما با اين پروانهها، با اين ساخت و سازها، با اين خبرهاي ناگوار از يادمانهاي ملي، با اين نرمهنرمه و خرد خرد ويراني يادمانها و يادگارهاي به جامانده؛ تا افتادن از اصل؛ چيزي نمانده است.
چند روز بیشتر تا افتتاح رسمی جدیدترین سایت بزرگ بنیاد ویکی مدیا باقی نمانده است. سایت جامع اطلاع رسانی راهنمای سفر این بنیاد به طور کامل در تاریخ ۱۵ ژانویه (۲۶ دی) عرضه خواهد شد.
ویکی وویج (Wikivoyage) هم اکنون به طور آزمایشی در حال فعالیت است. این پایگاه قرار است اطلاعات مفیدی در مورد مکان ها، مراکز تفریحی شبانه و غیره در اختیار علاقه مندان و کاربران قرار دهد. این سایت قرار است راهنمای مسافرتی کامل باشد، نه فقط منبعی تکمیلی برای راهنماهای مسافرتی سنتی.
تا پیش از افتتاح رسمی این سایت، می توانید نسخه آزمایشی آن را از لینک زیر مشاهده نمایید:
مسوول گروه سلول درمانی در بیماری های نورولوژی پژوهشگاه رویان گفت: تعدادی از کودکان فلج مغزی در کشور که با سلول های بنیادی تحت درمان قرار گرفته بودند، توان حرکتی و تعادلی خود را بازیافتند.
همایش بزرگداشت امیرکبیر، به مناسبت سالگرد کشته شدن این صدراعظم دوره قاجار و با هدف بهتر شناساندن جنبه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی در دوران صدارت کوتاه وی در تالار همایش فرهنگسرای شفق برگزار می شود.
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد،
و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد.
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
۳ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد
غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محلهٔ خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگتر بودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد. تختی همراه کار، به ورزش زورخانهای و کشتی نزد پهلوان سید علی میپرداخت. او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد. وی سابقهٔ کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت.
تحقیقات اخیر دانشمندان نشان داده است که ˈ زردچوبهˈ از سرطان جلوگیری می کند، بنابراین حتما سعی کنید در غذاها از زردچوبه استفاده کنید.
چنین گفت رســتم به سهـــراب یل
دانشمندان می گویند: یک ماده موجود در سوپ مرغ به سیستم ایمنی بدن کمک می کند تا با مراحل اولیه آنفلوانزا مبارزه کند.
در روزگارانی بس دور، آن زمان که پدران ما ایستاده بودند و آیندهای دور و دراز را از دریچهي اندیشه خویش جستجو میکردند، از دل خاک این سرزمین، خورشیدی سربرآورد تا نوری زندگیبخش را بر پیکرهي اندیشه انسانها بتاباند.
دیر زمانی بود که نژاد آریایی زندگی خویش را بر روی خاک پاک و هستیزای ایران استوار ساخته و زندگی نوینی را پایهگذاری کرده بود که همچنان ما را بر جا داشته است. زندگی این قوم پیوندی استوار با زیستبوم وی داشت. پس از گذر سالها، اندیشههای انسانی به شيوههای گوناگون به جریان درآمد. او در پس پردههای گوناگون هستی به دنبال چرایی بزرگی میگشت. اینکه جریانهای آفرینش از کجا آغاز شدهاند و به کجا ميروند.
در اندیشه ایران آن دوران دو مسیر فکری پدید آمد. دستهای باور داشتند این جهان از بدیها سرشار است و جهان ، خدایی یگانه که پشتیبان انسانها باشد ندارد. جهان سراسر دروغ و کینه است و ما نیز باید تنها به فکر بهرهي خویش باشیم.
اما دسته دوم کسانی بودند که باور داشتند این جهان خدایی یگانه دارد و آیندهي روشن از برای کسانی است که در زندگی خویش به دنبال راستی و پاکی و پیروی از اشا (هنجار آفرینش) باشند.
اما از بد زمانه دستهي نخست قدرت را در دست گرفتند. آنها گروهی از کاهنان و گسترانندگان اندیشههای کاهنده و دروغین بودند و تنی دیگر هم قدرتمندان و فرمانروایان پیرو این اندیشه بودند. آنان با گسترش چيرهگي فراگیر خود جهان آن را روز را در برگرفته و نفس آفرینش را به شماره انداخته بودند.
سالها گذشت و روان آفرینش از این همه ستم و دروغ به درد آمده بود. پس زرتشت از قلب این سرزمین، پردههای ستم و خودخواهی را کنار زد. خود را فراموش و یاد مردم کرد. یاد انسانی که قرار بود آبروی آفرینش باشد. پس با سخنان اندیشهبرانگیزی که از دل برآمدهبود به سوی دل انسانها شتافت. او در درون انسانها دنیای خاموشی را یافت که با دروغ و خرافه خفه شده بود. زرتشت انسانهایی را در کنارش یافت که در ترس از ماورایی هولناک بر خود میلرزیدند. برای آرامش نیروهایی دروغین همه دار و ندار و زندگی خویش را در اختیار فریبدهندگان نیرومند میگذاشتند.
آموزگاران فریبکار با گسترش دروغ و نیرنگ، انسانهای تنها را به بردگی و بهرهكشي فکری خویش درمیآوردند. زورمندان، زندگی آنها را میرباییدند و کاهنان و کرپانان زندگی آنان را فدا و فنای توهم و بیخردی پروردهي دست خود میکردند.
زرتشت با اندیشه و سخن اندیشهبرانگیز پا به میدان حقیقت گذاشت. او هیچ معجزهای جز سخن دلانگیز خود نداشت. او به انسانها نشان داد آنچه در ماورایی فریبنده جستجو میکنند در درون خود آنهاست. حقیقت چیزی جز هنجارهای افزاینده این جهان (اشا) نیست. زرتشت اهورامزدایی را به آنها نشان داد که میاندیشد و میآفریند. پس ما نیز باید بیاندیشیم و بیافرینیم.
زرتشت در پرتو امشاسپندان، توانست اهورامزدا (خداوند یگانه) را به زیبایی برای مردمان آن روز و امروز انسانها به بشناساند. خداوندی که از روی مهربانی با آفریدگانش رفتار میكند و چیزی جز بر پايهي اشا نیافریده است.
زرتشت در آموزشهایش کوشید به انسانها بیاموزد که زندگی بهتنهايي و جدا از مردم راه به سوی نابودی دارد. او درپي آن بود که یگانگی خداوند را در زندگی اجتماعی به نمایش بگذارد. یکپارچگی انسانها در آرمانها و آرزوها و حرکت هماهنگ به سوی جهانی که همه برادر هم هستند.
در اندیشهي زرتشت، صلح یک شعار خوش خط و خال و ظاهری نبود. زمانی که هر کس باور داشته باشد که خوشبختياش در پرتو خوشبختی دیگران نمود مییابد، دیگر به داشته وخواستهي دیگران دست درازی نمیکند.
در آموزشهای گاتها، سرودههای اشوزرتشت، انسانها نه بر پايهي قراردادهای از پیشگزارده شده، بلکه بر اساس آنچه هستند در كنارهم جاي میگیرند. سرور شهر، کشور و جهان بهترین و برترین انسانهاست. کسی شهریار سرزمین است که بتواند جانشین شهریاری اهورایی بر روی زمین باشد. همانگونه که آموزگار راستی کسی است که بتواند با دانش و خردش نوید خردورزی و روشن ساختن اندیشهها را بدهد.
زرتشت با سرودهها و آموزشهایش دمی زیست و آنگاه که آنچه بر دوش خویش داشت بر زمین نهاد، روانش به پرواز درآمد. ای وای که ما آدمیان آنقدر در روزهای کوتاه خویش گم شدهایم که از برای زادن و مرگ اندیشه هم درپي روز و تاریخ میگردیم. زرتشت خورشیدی بود که در بهار سربرآورد و در دی کار اندیشه را به ما واگذار کرد و خود به تماشا بنشست. همان اندازه ساده که کودکی دست مادر را میفشارد.
حال کیست که ندا بردارد:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
منبع : امرداد نیوز
سرودهاي از استاد ابراهيم پورداوود، در ستايش اشوزرتشت
زرتشت كليد رستگاري
فرمود كه مرد گردد از كار
راهي نبود جز از «اشويي» زينهار مپوي راه ديگر از بهر كمال نفس خود كوش آري گردد مُطاع آن كس در دل عَلََم «اشا» برافراز ار كشور بيزوال خواهي از«آرمتي» آن فرشتهي عشق اي خوش آنكس، كه عشق وي را گيرد دستي زبينوايان تا نام ز راستي است پايا
ماند پايدار «مزديسنا» |
بشر در سال 2012 به اکتشافات و دستاوردهای زیادی دست یافت که دنیای علم و دانش را یک گام به سوی کشف رموز جهان نزدیک تر کرده است.